جدول جو
جدول جو

معنی تازه خدمت - جستجوی لغت در جدول جو

تازه خدمت
(زَ / زِ خِ مَ)
نوکر و خدمتگاری که تازه بسر خدمت آمده باشد. (ناظم الاطباء) ، مجازاً، خوش خدمت. تازه نفس. چابک:
بهار آمد آنگه سلیمان اساس
از او دیو زرد خزان در هراس
بپایین تخت روان حباب
پریزاد گل تازه خدمت چو آب.
طغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تازه خدمت
نو کار نو پیشیار نو پرستار خدمتکاری که تازه بسر خدمت رفته باشد نوکر تازه، تازه نفس خوش خدمت چابک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تازه دم
تصویر تازه دم
چای که آن را تازه در قوری ریخته و دم کرده باشند، کسی که کاری را تازه شروع کرده و هنوز خسته نشده، تازه نفس
فرهنگ فارسی عمید
(زَ / زِ دَ)
تازه نفس و با قوت و طاقت. (ناظم الاطباء). کسی که تازه وارد کاری شده و هنوز خسته نشده است. (فرهنگ نظام) ، چای و غیره که تازه دم شده. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
کسی که تازه وارد کاری شده و هنوز خسته نشده باشد تازه نفس، چای و مانند آن که تازه دم کرده باشند
فرهنگ لغت هوشیار